خواب

غزل جدیدم با عنوان (( خواب خرگوشی )) تقدیم به دوستان :

خواب خرگوشی

بسترت نرم و خفته ای ای دوست ، کنجِ این تختِ خوابِ ظلمانی

کاروان رفت و ما عقب ماندیم ، در خمِ جاده های بحرانی

تا کی افکارِ بی ثمر مانده ، ذهن های مریض و خواب آلود

خودفریبی ، رجز ، سیه بازی ، پچ پچ و حرف های پنهانی

پشتِ این ماسک های رنگارنگ ، چهره های عبوس و دل مرده

عقل در چشم و عادتِ مردم ، کاسه ی فقر و تاجِ سلطانی

همچو آبستنانِ درمانده ، حسرتِ این و آن به دل داریم

کشتِ دیم و زمینِ بی حاصل ، ای دریغ از هوای بارانی

رسمِ این روزهای وانفسا ، عمرهای به تارِ مو بسته

تا ثریا ادامه خواهد داشت ، قصه ی نسل های قربانی

از ازل تا افول دوران ها ، گردشِ روزگار ما این است

گله در قعرِ خوابِ خرگوشی ، گرگ اندر لباسِ چوپانی

به نام خدا


بهمن کیاست هستم

زاده ی کویرم

گه گاهی دست به

قلم می برم و گاهی

موسیقی می سازم

آثاری چنداز کارهایم

را در این وبسایت

به شما تقدیم می کنم


اینستاگرام من