غزل جدیدم با عنوان (( سوختن )) تقدیم به شما :
پریشان گشتم و پیمانه ام سوخت
سرود و نغمه ی مستانه ام سوخت
به چادر عادتم دادند و ناگه
در این دنیای مهلک خانه ام سوخت
من از مرزِ خودم پیشی گرفتم
به یک دم شوکتِ شاهانه ام سوخت
رها بودم ز قید و بندِ دنیا
قناعت های معصومانه ام سوخت
نه رؤیایی نه پروازی نه شمعی
ولی بال و پرِ پروانه ام سوخت
گمان بردی که من سنگِ صبورم
چو بر من تکیه کردی شانه ام سوخت