در دامنِ سبزه دلربا باش و برقص

هر جرعه ی نوش یادِ ما باش و برقص

رو بر تنِ پوسیده ی هر مرده دلی

غافل منشین و بی هوا باش و برقص

از محنتِ هر سیلی ناخورده مترس

خود راهی وادی فنا باش و برقص

در معبدِ عیش نقشِ عریانی ماست

از جامه رها شو بی قبا باش و برقص

وقتِ شرر و زاری و غمداری نیست

از مسلکِ صوفیان جدا باش و برقص

عاشق شو و از مردمِ ناشاد مرنج

آسوده به کنجی از خفا باش و برقص

شیون کش و بی فروغ و ساکت منشین

سرزنده تر از باد صبا باش و برقص

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به نام خدا


بهمن کیاست هستم

زاده ی کویرم

گه گاهی دست به

قلم می برم و گاهی

موسیقی می سازم

آثاری چنداز کارهایم

را در این وبسایت

به شما تقدیم می کنم


اینستاگرام من