شب رفت و دگر حرمت ماه ماندنی نیست
آواز خوش خلق سرود خواندنی نیست
خالی ز عطوفت و جدای از مرامیم
این اسب سیاه سرکش است راندنی نیست
در حرف و عمل جمله مثال گوسپندیم
وین گله ی بی رغبت ما چراندنی نیست
بیهوده چرا دست به دامان زمانیم
آن قمری بی بال دگر پراندنی نیست
حاشا مکن ای دوست که این راز دل ما
ما را به سری دواند خود دواندنی نیست