غزل جدیدم با عنوان (( سوی تو ))‌ تقدیم به شما :

سوی تو

باز هم سیلِ غمم کیسه کشِ جوى تو شد

سینه آکنده ز عطرِ تنِ خوش بوى تو شد

از کدامین قفس و سایه هراسى اى دوست

یک سبد چشم و سر و دست و قدم سوى تو شد

منِ بیچاره ى سرگشته و مبهوت که هیچ

باد هم مست و خراباتى گیسوى تو شد

در کمندِ نگهت هستم و میدان دلم

سخت تسلیمِ برازندگى گوى تو شد

خانه ام از گذرت نورِ صد آئینه گرفت

روحِ پژمرده ى من زنده به جادوى تو شد

گشت آسوده و عمرى به گدایی منشست

آن که ذاتش به رهِ بندگى خوى تو شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به نام خدا


بهمن کیاست هستم

زاده ی کویرم

گه گاهی دست به

قلم می برم و گاهی

موسیقی می سازم

آثاری چنداز کارهایم

را در این وبسایت

به شما تقدیم می کنم


اینستاگرام من