متانت
غزل جدیدم با عنوان (( برگ سبز متانت )) تقدیم به شما :
تو ای بهانه ی محبوبِ هر که دل در بند
به سوزِ زمزمه ی عارفانه ات سوگند
من از هوای تو پَر می کشم به شیدایی
نمی شود ز درِ آشیانه ات دل کند
طلوعِ ماهِ دو چشمت افولِ هشیاریست
مرا به نعره ی مستانه می دهد پیوند
تو روحِ مشربه ی جمعِ میگسارانی
چو برگِ سبزِ متانت لطیف و بی مانند
و شهدِ شربتِ روحانی تو می آرد
به کامِ تلخِ پُر از خونِ این مریدان قند
من از تبارِ خیابانِ چنگ و دندانم
به ریسمانِ وصالت نمی رسم هر چند